hamed

hamed

Monday 17 September 2012

یا سازمان مجاهدین یک سازمان تروریستی است ؟


اینکه اروپا و یا آمریکا ،سازمان مجاهدین را یک سازمان تروریستی می‌داند یا خیر ،به خودشان و سیاستگزاریهایشان مربوط است ،اما در یک ایران دمکراتیک در آینده بعد از حکومت اسلامی ،این نیرو‌های انقلابی و مردم ایران هستند که باید در باره ماهیت این سازمان تصمیم بگیرند و مصمم شوند که آیا با توجه به سابقه سازمان مجاهدین آیا این سازمان حق مشارکت در فضای سیاسی ایران را دارد و یا با آن باید به عنوان یک گروه تروریستی و غیر قانونی برخورد کرد.
نباید فراموش کرد که هر چقدر هم اعضأً و طرفداران یک سازمان محدود و کوچک شده باشد وجود یک سازمان تروریستی که برای سالها در خدمت دشمنان ملت ایران بوده و موجبات ارعاب و ترور شخصیتی‌ اجتمأعات مخالفین نظام اسلامی را در خارج و داخل کشور را فراهم آورده ،می‌تواند خطری برای دموکراسی نوپای آینده ایران باشد و با تکرار عملیات تروریستی که در ذات این سازمان نهادینه شده است ،چون اوایل انقلاب ۵۷ موجبات انحراف دموکراسی را فراهم آورد .
این نکته از آنجا که سقوط نظام اسلامی در ایران مسلم و فقط مسئله زمان آن مطرح است از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و اپوزیسیون ایران فارغ از هر گونه تصمیم گیری و نظرات بین المللی باید به این سوال پاسخ دهد ،تا خطراتی که آینده ایران دمکراتیک آینده را حتا در ابعاد کوچک سازمانی تحلیل رفته چون مجاهدین تهدید میکند ،به کمترین میزان برساند .

Wednesday 22 August 2012

اقای پهلوی و شکایت به دادگاه لاهه

با وجود اینکه شخصان از مخالفین اقای پهلوی به عنوان نماد سلطنت در ایران هستم،از حرکت ایشان به عنوان یک شهروند در طرح مسله جنایت علیه بشریت توسط خامنه‌ای دفاع می‌کنم. اگر چه با توجه به نقد‌ها و تحلیلهایی که از جنبه حقوقی به این ماجرا‌ شده است, و همه ما کم و بیش در جریان آن هستیم ،ثمر رسیدن جنبه حقوقی ماجرا را مورد تردید‌های جدی قرار میدهد ، این حرکت در صورتی که مورد حمایت همه اپوزیسیون قرار بگیرد می‌تواند بار تبلیغی سیاسی خوبی‌ در سطح جهانی داشته باشد و دست کم افکار عمومی جهان را متوجه جنایات رژیم ولایت فقیه در ایران کند .مردم دنیا باید بدانند که نخستین و اصلی‌‌ترین قربانیان رژیم تروریستی جمهوری اسلامی نه قربانیان لاکربی هستند و نه مرکز یهودیان بوینس آیرس ،بلکه بزرگترین قربانیان، ۳ نسل از مردم خود ایران میباشند
به نظرم، به شرطی که بعضی‌ مسائل لحاظ شود، هنوز برای به ثمر رساندن این ماجرا وقت هست. همانطور که گفتم اولین و اساسی‌‌ترین شرط، حمایت همه جانبه اپوزیسیون است و این وظیفه خود اقای پهلوی و حامیان‌شان است که بتوانند نظر مخالفین سیاسی خود در اپوزیسیون را به حمایت از این برنامه جلب کنند.
اگر شاید امروز که ۸ ماه از طرح شکایت گذشته است بتوان راحت تر به آسیب شناسی‌ این حرکت پرداخت،اما همچنان حامیان پادشاهی خواه اقای پهلوی ،با در گیر شدن در بحث ها ی

غیر ضروری در ایجاد اعتماد سازی نا موفق بوده اند

اولین مرحله برای جلب حمایت ،جلب اعتماد است و برای جلب اعتماد اولین مسعله ضروری ،مخصوصاً در فضای پر تردید و سوظن اپوزیسیون ایران ،شفافیت و عملکرد فرا حزبی جناحی و پاسخگویی شفاف و به دور از تنش
زایی است .متأسفانه هوادران شاهزاده در این قضیه عملکرد موفقی‌ نداشته اند و خود اقای پهلوی هم تا به امروز نتوانستند استراتژی مناسبی را برای خود و هواداران‌شان تعریف کنند .
بدون حاشیه روی به چند موردی که به ذهنم رسیده است اشاره می‌کنم شاید که مفید فایده باشد.
یکی‌ از مباحثی که موجب شکست نسبی‌ این تاره را ایجاد کرد انتقاد منتقدین به جنبه حقوقی ماجرا بود و به نظر می‌رسد که تا یکی‌ از کشور‌های عضو شورای امنیت مایل به گشایش این پرونده نباشد با توجه به عدم پذیرش کنوانسیون بین المللی از سو‌ی‌ ایران ،شکایت یک فرد حقیقی‌ از جنبه قانونی مورد رسیدگی قرار نمی‌گیرد .این بر رسی‌‌های کارشناسانه کهبه درستی مورد توجه و پرسشگری گروه‌های مختلف اپوزیسیون قرار گرفت، فرصتی بود که اقای پهلوی و هواداران‌شان بتوانند با شفافیت و آرامش و ارائه رفرنس‌های دقیق به شفاف سازی طرح بپردازند که متأسفانه واکنشهای emotinal هوادارن اقای پهلوی نه فقط موجب فرصت سوزی که موجب عدم اعتماد بیشتر اپوزیسیون شد .آیا بهتر نبود که با پذیرش انتقادهای حقوقی که سر انجام مورد قبول خود اقای رضا پهلوی هم قرار گرفت و تاکید بر جنبه سیاسی تبلیغی طرح این ماجرا موجبات اعتماد سازی را فراهم آورد؟
 بدون تردید از بخشی از اپوزیسیون که به تازگی از ایران خارج شده و بیشتر به طفلان نافرمانی میمانند که برای مدتی‌ از سو‌ی‌ خانواده مورد مجازات قرار گرفته اند و همچنان بنا به گفته‌های خودشان در فکر مذاکره و صلح با حاکمیت هستند،انتظار حمایت از این طرح نمیرفت و نمیرود ،اما آیا برخورد خشمگینانه هوادران اقای پهلوی در برابر عمده کردن بحث حقوقی با این افراد به اصل اعتماد سازی عملکرد سیاسی اقای پهلوی آسیب نزد؟و موجبات سو استفاده این افراد را فراهم نیاورد ؟
ما برای طرح یک مسعله ملی‌ در سطح جهانی‌ به نیروها و افراد فرا جناحی و حزبی نیاز داریم. اگر آنچنان که شاه زاده مدعی هستند ایشان در حال حاضر جز به نجات ایران به هیچ چیز دیگر نمیاندیشند باید سعی‌ کنند با راهکاری پیدا کنند که منی که قطعا به نظام پادشاهی در آینده ایران رای نخواهم داد بتوانم با خیال راحت در حرکتهای سیاسی که از سو‌ی‌ ایشان آغاز میشود حمایت کنم بئودن اینکه تردید سؤ استفاده جناحی از این حمایت راا داشته باشم که در اینجا هم، هم ایشان و هم هوادارانشان موفق عمل نکردند
.

Friday 17 August 2012

انقلاب ایدئولوژیک از زبان مسعود رجوی


یکی‌ از دلمشغولی‌های همیشگی‌ من تاریخ ایران بوده و هست .نقش سازمان مجاهدین در تحولات سیاسی و اجتماعی ۵ دهه گذشته ایران قابل انکار نیست و تا زمانی که شاختی عینی و واقعی‌ از نظرات و عملکرد آنان در سطح جامعه وجود نداشته باشد ،هیچ نقد منصفانه و واقعی‌ که مورد قضاوت آحاد جامعه قرار بگیرد ،صورت نخواهد گرفت.
بر این باورم که عادتِ  ناپسند  بر آمده از فرهنگ منبری موجب شده است مردم ما بیش از آنکه به عینیت‌های تاریخی مراجعه کنند ،بر مبنای تاریخ شفاهی و شنیده‌های دست دوم و سوم به قضاوت مینشینند و در این میان بخش عمده‌ای از واقعیت‌ها در دست به دست شدن روایات ،سهواً و عمداً ،نادیده گرفته میشود.
فرستادن این لینک فقط و فقط جهت شفاف سازی بخشی از تاریخ معاصر ایران است

Thursday 16 August 2012

حکم ارتداد پاداش یا مجازات

برادران و خواهران
اینکه شما حکم مرگ صادره از سو‌ی‌ برادران مسلمان را محکوم ومسخره می‌کنید ،کاملا قابل فهم است.خداوند در قران فرموده که :بر چشم کافران غشایی کشیده شده است تا از دیدن حقیقت ناتوان باشند
ما با پیروی از آموزه‌های پیامبر گرامی اسلام ,مبنی بر  رافت اسلامی ,بر آمده از تعالیم قرانی و سنت ائمه اطهار،نه تنها از این اعتراضات شما بر آشفته نمیشویم ،که همچنان از تلاش خود برای حفظ گوهر انسانی‌ شما  و سعادت دنیا و آخرت تان تلاش خواهیم کرد .
این حکم مرگ و احکام مشابه همه و همه در جهت رستگاری شما برادران و خواهران گمراه صادر گردیده است و وظیفه اسلامی ماست تا از دچار شدن همنوعانمان  به عذاب اخروی جلوگیری کرده و با تنظزیر و تبشیر که سیره مقدس پیامبر خاتم بود، موجبات رستگاری شما را در این دنیا و آن دنیا فراهم کنیم.
اگر نیک‌ بنگرید حکم مرگ برای مرتدین و کسانی که به فرامین اسلامی بی‌ اعتنایی میکنند, نه مجازات که عین پاداش است .تصور کنید که کاستن از گناه افراد در طی‌ زندگی‌ آنان به قبولی در امتحان آخرت و نتیجه این امتحان کمک شایانی میکند ،چرا که در یک کلام خداوند گناه و ثواب ما را در روز قیامت با ترازوی قسط و عدل الهی که از آن هیچ گریزی نیست میسنجد و مثلا اگر مسلمانی ,شاهین نجفی را امروز به قتل برساند میزان گناهانی که این مرتد در طی‌ روزها و ماه‌های آینده عمرش انجام میدهد بسیار بیشتر از امروز خواهد بود و امکان هبوط وی به قعر جهنّم افزایش میابد .
اگر زن مسلمان ورزشکاری که در ماه مبارک رمضان با خوردن آب در المپیک ،گناه میکند ،امروز به دست مهربانی برادران و خواهران مسلمان کشته شود فرصت روزه خواری در ماه رمضان آینده از او گرفته میشود و امکان حضور در بهشت و همدمی با غلمان‌های بهشتی‌ برایش بیشتر میشود .
به یقین شما که مخالف اجرای فرامین الهی هستید ،قادر به تشخیص نیک‌ و بد خود نمیباشید و این ۲ روزه حیات دنیا شما راا به خود به نحوی وابسته کرده که قادر به دیدن افق‌های دوردستی که خداوند برای انسان‌ها در نظر گرفته نیستید ،اما ما همچنان به رستگاری شما میاندیشیم و اصلا مهم نیست که در باره ما چه فکری می‌کنید چون وظیفه من به عنوان یک مسلمان دوست داشتن همه ادمها حتا به قیمت کشتن آنان است
امیدوارم این کوتاه نوشته کمی‌ چشمان شما را باز کند که تا ابد مدیون جلّادان مهربان خود باشید
من الله توفیق

Wednesday 8 August 2012

آیا اقای رضا پهلوی شهروند آمریکایی هستند؟

من گویا امروز خواب نما شدم .اینرا بگویم که بدانید این سوال از سر کنجکاوی است .اقای پهلوی آیا شما  تابعیت آیالات متحده آمریکا را قبول کرده اید یا خیر؟

Monday 9 July 2012

سوسن حاجی پور اولین تکواندوکار زن الیمپیکی ایران و تمسخر هموطنان حامی‌ حقوق زنان !

‌سوسن حاجی پور متولد رودبار و بزرگ شده مازندران اولین زن تکواندو کار ایرانی است که به مسابقات المپیک راه یافته است .او که تکواندو را از سال ۱۳۶۹ در ورزشگاه هلال احمر بابلسر آغاز کرده دارنده مدال برنز مسابقات اسیایی قزاقستان در سال ۲۰۱۰ است با غلبه بر رقیبان خود در مسابقات باکو و گرفتن مدال طلا موفق به گرفتن سهمیه المپیک لندن شد.
چندی پیش فیلمی از مصاحبه با مربی‌ کره ای این جوان ایرانی‌ در یوتیوب پخش گردید که توسط کاربران بالاترین به اشتراک گذاشته شد و نکته قابل توجه نبودن یک مترجم کره‌ای یا انگلیسی‌ برای تسهیل ارتباط بین مصاحبه گر‌ و مصاحبه شونده بود که ناچار خود سوسن این مهم را به عهده گرفت و با زبانی شیرین که مخلوطی از انگلیسی‌ و فارسی و کره‌ای بود به نوعی موجبات سرور و شادی بینندگان مصاحبه را فراهم کرد و در این میان آنچه از آن غفلت شد موفقیت این ورزشکار زن ایرانی در شرایط نا مناسب فعالیتهای ورزشی برای بانوان در ایرنبود ،به نحوی که حتا خانمهای ایرانی بازدید کننده این صفحه حتا پس از تذکر از گفتن یک موفق باشی‌ به این خانم جوان تلاشگر خود داری کردند و صرفاً به تخلیه روانی‌ خود نسبت به نظام اسلامی پرداختند  .
 همانطور که  سینه چاکان ایران و ایرانی از یک آرزوی موفقیت کوچک برای این بانوی ایرانی در آستانه المپیک دریغ کردند  احتمالا ایشان جز اعضای تیم خود مشّوق دیگری در زمان برگزاری مسابقات نخواهد داشت ،اگر چه اگر موفق به گرفتن مدال شود که امیدوارم بشود در آن صورت هزاران مدعی از همه جای دنیا پیدا خواهد شد
این چند جمله را نوشتم تا بگویم که درد دل مردم ایران را نه نظام اسلامی میشنود و نه اپوزیسیون شتر گاو پلنگ ایرانی‌
سوسن عزیز میدانم که میدانی‌ از هوچی گران اینسوی و آنسوی مرزهای خاک پاک آریایی ! و سینه چاکان فرزندان کورش و مدعیان خلق قهرمان ایران و فعالان حقوق زنان، جز  تمسخر چیزی نسیب تو نشده و نخواهد شد اما امیدوارم با گرفتن اولین مدال المپیک زنان ایران فرصتی برای نفس کشیدن در جایی‌ فارغ از این همه   دورویی پیدا کنی‌

Tuesday 26 June 2012

وهم

بی‌چاره مرد‌می که چوپان حرامزاده سرباز رومی و شتر بان بیسواد را پیامبر و فرزند خدای موهوم خود  می‌دانند .

Sunday 10 June 2012

من به سکس نیاز ندارم !



                                                                   

                                                                      


                                                                       I dont need 
                                                                            sex
                                                                     My government 
                                                                            Fucks     
                                                                   Me everyday

Wednesday 30 May 2012

اصلا معلوم هست چه خبره؟

نه به بحث‌های روشنفکری صد من یک غاز که به جای پیدا کردن واقعییت به دنبال اثبات خودش میباشد کار دارم نه به آرزوهای دور و دراز چندین نسل در ایران برای رسیدن به آزادی .چیزی که هست به این اپوزیسیون حال حاضر جمهوری اسلامی ایران ،سید علی‌ خامنه‌ای لازم نیست دلواپس چیزی باشد .فعلا که همه اپوزیسیون در حال لت و پار کردن همدیگرند .
مصدق علیه شاه شاه علیه مصدق بختیار مقابل بنی‌صدر خمینی میقبل بختیار مجاهد ضّد بقیه بقیه ضّد مجاهد  چپ در کنار نظام سیاسی ایران چپ یعنی کمونیست اسلامی اسلامی یعنی چپ و کمونیست .......منم منم بز بز‌ها ۲ شاخ دارم در هوا
فکر می‌کردم ایراد از نسل پیش از من و نسل من است حالا میفهمم این ایراد نهادینه شده در ژنتیک ما ایرنیهاست .کاریش هم نمیشه کرد جز اینکه در لذت مازوخیستی سادیستی جمعی‌ طرف یک حزب گروه یا آدم رو بگیریم .وگرنه چوب ۲ سر گهی هستی‌ و آواره ذهن خودت...........

ﻫﺸﺪﺍﺭ ﺟﺪﯼ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻣﺠﺮﺩ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﯼ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﭼﯿﻨﯽ ﺑﺎ ﻣﻬﺮﯾﻪ ﮐﻢ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﺸﻮﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ!

ﺻﻐﺮﯼ ﺟﯿﻦ ﻫﻮ ﯾﺎﻧﮓ: ۲ ﺳﮑﻪ ﺑﻬﺎﺭ ﺁﺯﺍﺩﯼ، ﺻﺎﺣﺐ ﺁﭘﺎﺭﺗﻤﺎﻥ ﺷﺨﺼﯽ ﺩﺭ ﭘﻜﻦ، ﺩﺧﺘﺮ ﺣﺎﺟﯽ.

ﺳﻤﯿﻪ ﺷﺎﻥ ﺟﺎﻥ ﻫﻮ: ۲ ﺳﮑﻪ ﺑﻬﺎﺭ ﺁﺯﺍﺩﯼ، میس وورد ساله۲۰۰۹ ﭼﯿﻦ، ﺩﻛﺘﺮﺍﯼ ﻫﻮﺍ ﻓﻀﺎ
... ...
ﺳﮑﯿﻨﻪ ﺗﺎﻧﮓ ﯾﻮ ﺷﻮﺁ: ۱ﺳﮑﻪ ﺑﻬﺎﺭ ﺁﺯﺍﺩﯼ، ﺑﺎﺑﺎ ﻧﻨﻪ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺭ، ﻣﻄﯿﻊ ﻭ ﺳﺮﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺗﻀﻤﯿﻨﯽ

ﺭﻗﯿﻪ ﺳﺎﻥ ﺷﯽ ﻣﻮﻥ: ۴ﺳﮑﻪ ﺑﻬﺎﺭ ﺁﺯﺍﺩﯼ، ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻟﻪ ﺍﺿﺎﻓﻪ

ﻋﻔﺖ ﺟﯿﻨﮓ ﻣﯿﻦ: ۳ ﺳﮑﻪ ﺑﻬﺎﺭ ﺁﺯﺍﺩﯼ،ﺗﻜﻔﺮﺯﻧﺪ ﻣﺎﺩﺭﻣﺮﺩﻩ

ﺣﺒﯿﺒﻪ ﺍﻭﻥ ﭼﻮﻥ5 : ﺳﮑﻪ ﺑﻬﺎﺭ ﺁﺯﺍﺩﯼ، ﺑﺎ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﻗﺒﻠﯽ ﺟﻬﺖ ﺯﻥ ﺩﻭﻡ


برگرفته از صفحه facebook بشین بینم باوو
   

Sunday 1 April 2012

خر هم کم میاره

تو زمونه ی که خر هم کم میاره ،از آدمیزاد  چه انتظاری دارید هان؟!

Sunday 25 March 2012

خبر رسید که سید مرد .به یاد همه جانبازان جنگ

مشب شب آخر است شب خداحافظی خوب یا بد ترا به سرنوشتت میسپارم چون میلیاردها سرنوشت  انسانهای که آمدند و د الان سرنوشت خویش را زیستندو و رفتند ...رفتن و رفتند ....
و هرگز باز نیامدند گویی اغوش مادر زمین را چنان مهربان یافتند که به تکانه‌های قرون و تسونامیهای ویرانگر از جای نجنبیدند ،و همچنان نظاره گر‌ مسابقه بی‌ پایان حیات مهربانانه بر ما خندیدند
اما حکایت این خدا حافظی را تو میدانی و من....... و همه آنان که دیر کردند..........همیشه دیر کردند ، دیر نرسیدند، دیر رفتند !
کجای قصه ناگفته بود ؟ مسخ از کوچه گردی‌های  شبانه می‌آمدم ،پر از بوی تهران (که تنها تهران بوی تهران را دارد) و هنوز صدای نیلبک سید با من بود.و نشعهٔ حشیش که با هم کشیدیم من او و آنیکی که امروز از  او هم  خدا نگهدار خواهم گفت .
 سرباز شاه مسعود بود اینبار با نیلبکی بر لب عصای  زیر شانه تا بار پای بریده را تحمّل کند ،و نوای که مرا چندی بعد به کوههای پنجشیر کشاند ،جلو رفتم
 :می‌تونم اینو به شما بدم
 :چرا نمیتانی
گرفت. بسته‌ای که میدانم پول بود اما نمیدانم چقدر. نگاه نکرد با دست آزاد خود گرفت و در جیب بغل کتش گذاشت .آنجا بود که چشمان مورب و سبزش گفت که افغان است .
نایستادم رفتم  ولی‌ هنوز چند گامی نرفته بودم که صدای از دور, خیلی‌ دور, صدای نیلبکی دیگر از کنار گوشم گذشت و دوباره به خیلی‌ دور  دورتر از ادراک من رفت .نگاه کردم .پیرمردی بود که میرقصید و راه میرفت و مینواخت با پیراهنی سپید و ریشی بلند شاید از ارکستر نکیسا باز مانده بود؟
اندام معلول ش جز رقصیدن و به جلو رفتن راهی‌ برایش نگذاشته بود اما چه زیبا این  اندام معلول تعأدل خود را با موسیقی پیدا کرده بود .
مرد یک پای افغان بر گشت و سپید پوش رقصان را به بر گرفت .دوستان قدیمی‌ بودند .طاقت نیاوردم.جلو رفتم و خواستم که با آنها آشنا شوم می‌دانستم که نه نمیگویند از یک تبار بودیم با لباس‌ها و اندامی متفاوت از تبار آوارگان .لخته گوشتی خونچکان در سیاهی‌های سیاه چالهای فضای به جستجوی زمینی‌ برای نشستن و شاید به قول سهراب گوش دادن به صدای شستن یک ظرف زیر شیر مجاور .
گوش تاریکی‌ از پارک میزبان مان شد و داستانهای  آوارگی آغاز شد
از روزی که بدنبال یک خروس در دهی‌ خالی‌ و جنگزده در اطراف هرات، خاک محمد مراد،پس از تلاش بسیار برای گرفتن خروس مجبور به شلیک به او میشود و پای چپ او را نشان می‌گیرد و پس از حلال کردن و خوردن آن وقتی‌ که آخرین لقمه را فرو میدهد بلند میشود و اولین قدمش را روی یک مین می‌گذرد و پایش از همانجا که پای خروس را نشان رفته بود قطع میشود!!!!
باورش به اینکه :اگه قسمتت نباشه و اصرار کنی‌ بهش میرسی‌ ولی‌ تقاصش رو هم باید بدی .من کی‌ بودم که چیزی   بگم .......
هنوز انگشتر  فیروزه با گنبد عقیق که به من داد رودارم.
سید در حال پیچیدن حشیش بود که از خاطرات اسارت گفت ۱۲ سال اسارت ۷۵ درصد جنبازی و اینکه در خیابان آبشار روبروی آزمایشگاه میخوابد و من نا باورانه مرور می‌کردم آنچه شنیده بودم از خانواده جانبازان و شهیدان و .......
امروز خبر رسید که سید مرد .
محمد مراد به من زنگ زد و گریه میکرد و من تنها حرفی‌ که می‌توانستم به او بزنم خود بهتر میدانست :
راحت شد خاک محمد راحت شد ....

و من به یاد او با همه گذشته خود خدا حافظی کردم .

Friday 9 March 2012

بحران اتمی و گزینه سوم


به احتمال زیاد در آینده‌ای نه چندان دور ،دور دیگری از مذاکرات اتمی ایران و کشور‌های ۵ +۱ آغاز خواهد شد.سفر نتانیاهو به آمریکا و مذاکرات وی با باراک اوباما در باره مسئله اتمی ایران و سخنرانی اوباما در ایپک ،و بحث در باره  خطر نظام اسلامی برای صلح جهانی و اسرائیل همه و همه دلالت بر این دارد که ۲ گزینه جنگ و راه حل دیپلوماتیک،از طریق  گفتگو با نظام اسلامی، گزینه‌های مورد توجه غرب در برخورد با ایران اتمی خواهد بود .
در این میان اگر چه دولت اسلامی سعی‌ کرد با آمار سازی و  مهندسی‌ آرا مردم مشروعیت مرد‌می نظام خود را به رخ جهانیان بکشد ولی‌ سابقه تقلب و دست بردن در آرا مردم از سوی جمهوری اسلامی و همچنین گزارشات شهروند خبر نگاران  به همراه فیلمها و عکس‌های پست شده بر روی اینترنت ،باعث شد که جز درصد اندکی‌ از هواداران  نظام اسلامی ،کسی‌ آمار تخیلی ۶۴ درصدی را جدی نگیرد.
ادامه بحران مشروعیت سیاسی نظام اسلامی که از اولین روزهای تأسیس آن آغاز شد در سال ۱۳۸۸ ،در پی‌ تقلب گسترده در نتایج انتخابات ریاست جمهوری شدت بیشتری گرفت و به صورتی‌ آشکار ،جدایی‌ مردم از نظام مذهبی‌ را در معرض دید جهانیان قرار داد .و تنها پس از گذشت چند ماه از اعتراضات انتخاباتی بود که بخشی از توجه جهانیان به مساله حقوق بشر در ایران جلب شد و گینه دیگری تحت عنوان تغییر رژیم در کنار ۲ راه حل دیگر بحث‌های دیپلماتیک و گزینه نظامی بخشی از نظر‌ها را به خود جلب کرد ،که متاسفانه ،فشار حاکمیت و نبود اراده‌ای جدی در سطح بین المللی و همچنین ناتوانی اپوزیسیون خارج از کشور در تحلیل صحیح شرایط داخل ،کم کاری‌های عمدی یا سهوی سران اصلاحات که به عنوان سازمان دهندگان اعتراضات مرد‌می شناخته میشدند ،باعث شد این گزینه از دستور کر کشور‌های درگیر خارج شده و یا حد عقل اراده‌ای بر تقویت و حمایت جدی از آن وجود نداشته باشد .
وجود وضعیت آچمز سیاسی ،در حل مسئله اتمی ایران حاصل نگاه محدود کننده راه حل‌های مسئله به دو گزینه جنگ و دیپلماسی گفتگو با نظام اسلامی است که گویا بر خلاف همه شعار‌ها و هیاهو‌های کر کننده در سطح بین المللی ،به نحوی  به نفع طرفین درگیر میباشد.و تنها کسانی‌ که از این جنگ زرگری سود نبرده و نخواهند برد ملت ایران و منافع ملی‌ ما ایرانیان است .
 بی‌ تردید بعد از اسرائیل که هویّت ملی‌ خود را مدیون بحران آفرینی‌های تاریخی‌ از بدو ایجاد تا کنون در سطح منطقه و جهان است  ،جمهوری اسلامی ایران دیگر کشور منطقه حساس خاور میانه است که بدون بحران آفرینی قادر به ادامه حیات نیست .نزدیکی‌ تاکتیکی دو نظام صهیونیستی و اسلامی شاید حاصل بنیان تئوکراتیک و ایدئولوگیک این دو سیستم باشد .
آنتی سمتیزم که روزی بهانه‌ای بود برای رایش سوم،و  با تمسک به آن به تهییج افکار عمومی آلمان پرداخت و آنها را حول حوزه نفرت نژادی  جمع کرد ،بعد از ایجاد اسراییل به بهانه‌ای برای ایجاد بحران و سؤ استفاده از شرایط بحرانی‌ برای گسترش اراضی‌ اسراییلی و ساخت شهرک‌ها و رسیدن به آرض موعود تبدیل گردید .به طوری که امروزه هیچ کشوری به اندازه اسرائیل اگر نگوییم از رشد آنتی سمتیزم، لا عقل از به روز نگاه داشتن این قضیه   سود نمی‌برد .
در عین حال بنیان ایدئولجیک نظام اسلامی هم اسراییل را به بهترین گزینه به عنوان دشمن که نیاز همه حکومت‌های ایدئولجیک است تبدیل کرده است ،حکومت‌های ایدئولوژیک که بر مبنای ذهنیت‌های غیر واقعی‌ و حقیقت گریز خود قادر به حل مشکلات عینی و رومره مردم کشورهای خود نیستند نیازمند تهییج ذهنی‌ هواداران خود بوده و در این میان نظام اسلامی بنا بر ماهیت اسلامی خود یهودی ستیزی را به مسئله اول خود و اسراییل را به دشمن فرضی‌ درجه اول خود تبدیل کرده است .در کلامی مختصر اسراییل و جمهوری اسلامی ایران بهترین دشمنانی هستند که هر یک از این ۲ حاکمیت به آن نیاز دارند .
حضور دشمنی به ظاهر قدرتمند ولی‌ بی‌ خطر در منطقه حساس خاور میانه که توجیه گر‌ حضور کشورهای غربی  و خصوصا آمریکایی‌‌ها برای کنترل بازار نفت ،در منطقه باشد ،قطعاً بهانه‌ای ارزشمند برای این کشور هاست تا با بزرگ نمایی‌ آن در وحله اول حضور خود در این بخش از جهان را برای مردم خود توجیه کرده و با علم کردن آن از کیسه کشور‌های فاسد منطقه هزینه حضور دراز مدت خود را تامین کنند .
نگاهی‌ کوتاه و اجمالی‌ به برخورد ۲ گانه کشور‌های غربی با جنبش سبز و این اواخر با انقلاب سوریه مؤید آن است که اراده‌ای برای همراهی با انقلاب‌های منطقه خاور میانه جهت رسیدن به آزادی و حقوق بشر وجود نداشته و بر خلاف شعار‌های کر کننده در دستور کر سیاست خارجی‌ غربی‌ها وجود ندارد
آمریکایی‌ها و اسراییلی‌ها بهتر از هر کسی‌ میدانند که ایران در عمل هرگز خطری برای امنیت اروپا و آمریکا و همچنین تهدید برای وجود اسرائیل نبوده و نخواهد بود .آنان میدانند که هم و غم حکومت ایران تداوم حکومت اسلامی و مصلحت نیم اسلامی است و هکمیتی که منافع ملی‌ مردم خود را فدای امنیت و ثبات حکومت خود میکند ،خارج از دایره شعار‌های گولزاننده و تند به عملی‌ که بنیان‌های قدرتش را متزلزل کند دست نخواهد زد .به دیگر سخن حکومتی که در برابر مردم خود مسول نیست هرگز خود را به خاطر منافع مردم فلسطین یا لبنان به خطر نینداخته  و مرتکب این ریسک نمی‌شود .
اینکه غربیها و اسراییل حاضر به فکر کردن و سرمایه گذاری بر گزینه تغییر رژیم نیستند ،و این وضعیت برزخی را به سایر گزینه‌ها ترجیح میدهند از نظر من در راستای منافع خودشان است اما آنچه این میان از سو‌ی ما ایرانیان  مورد غفلت قرار گرفته همان گزینه سوم است.
امروزه  هر یک از ما در برابر سوال مسئله اتمی ایران حرفهای زیادی برای گفتن داریم چرا که بخشی از دانش سیاسی مردم را بحث‌های کارشناسانه کرشناسان سیاسی مدیا‌ها روزنامه‌ها و سیاستمداران شکل میدهد اما بخش عظیمی‌ از مردم  در برابر این سوال که :چه راه کر‌هایی‌ برای حل مسئله اتمی ایران از طریق تغییر رژیم پیشنهاد می‌کنید ؟پاسخی ندارند که در وحله اول به بی‌ توجهی‌ دست اندر کاران مدیا‌ها و نبود اراده‌ای جهانی‌ برای تغییر رژیم در ایران بر میگردد .
اگر تحلیل  بالا در ارتباط با منافع ملی‌ و بین المللی کشور‌های درگیر را بپذیریم باید همچنان قبول کنیم که انتظار از مراجعه بین المللی برای مورد توجه قرار دادن این گزینه بدون فشار از سو‌ی فعالان سیاسی ایران ،انتظاری بیهوده است ،و این وظیفه ماست که افکار عمومی جهان را به جای سوق دادن به جنگ یا توجه به مذاکرات دیپلماتیک به سو‌ی حمایت از مردم ایران جهت تغییر رژیم و ایجاد یک کشور دمکراتیک جهت دهی‌ کنیم .
به قول معروف ,کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من.

Tuesday 6 March 2012

داش نیکی‌ زت زیاد


جدا از نهادینه شدن دزدی و تجاوز و اختلاس در ابعاد نجومی در دولت خدمتگزار گویا ادبیات چاله میدانی احمدی نژاد هم کم کم دارد در بخشی از اپوزیسیون تازه از ایران بیرون زده  نهادینه میشود .چه میشود کرد شاید این هم از عوارض دور ماندن از ایران است که کم کم دارد گریبان همه ماها را می‌گیرد
دیشب وقتی‌ که به برنامه روی خط از صدای آمریکا نگاه میکدم ،واکنش اقای نیک‌آهنگ کوثر به اعتراض منطقی‌ اقای رمضانپور با تکرار بی‌ ادبانه کامنت کودکانه ایشان همراه شد و در ادامه جمله، اقای کوثر با لحن احمدی نژادی به جای آب رو بریز اونجا که می‌سوزه جمله دیگری به همین مضمون گفتند که :امیدوارم فشار خونشون  بالا نره !!! (معطوف به اقای رمضانپور) دقیقه ۳۱ ویدئو
از طرفی‌ گویا کارتونیست یا کاریکاتوریست نابغه انقلابی ما از لحن موأدبانه لینکی‌ که در ارتباط با شرکت خاتمی در انتخابات در سایت خود منتشر کرده بودند پشیمان شده و خبر را حذف کردند .البته وقتی‌ که شخصاً این خبر را در دنباله لینک کردم متوجه شدم که اولین بار است لینکی‌ از خود نویس را در یک سایت اجتماعی پست می‌کنم و شخصا از وجود این لینک محترمانه در سایتی مثل خودنویس تعجب کردم ولی‌ به قول قدیمی‌ها حمل به مطلوب کردم  و گفتم انشالا گربه است.اما امروز متوجه شدم که ایشان نه تنها دانش آموخته خوب ادبیات احمدی نژادی هستند بلکه از آموزه‌های فارس نیوز و کیهان و ایرنا هم به خوبی‌ بهره برده با شهامت تمام لینک مورد نظر را از سایت خود حذف کرده اند .
به هر حال خان جان‌های انقلابی هم آرزوهای خود را دارند و همانطور که در گذشته‌های دور بخشی از ما بودند در آینده هم شاید قسمتی‌ از ما باشند .
داش نیکی‌ زت زیاد
جدا این ادبیات واگیر داره‌ها !!!


Saturday 3 March 2012

خاتمی دیروز رای داد.


خبری کوتاه از فارس نیوز که معمولاً خبر‌هایش در شرایط عادی  با انکار و ناباوری اپوزیسیون روبرو میشود، اینبار قبل از تأیید توسط منابع معتبر با استقبال گسترده مخالفین نظام اسلامی همراه شد و موجی از انتقادات و قضاوت‌ها را در فضای مجازی ایجاد کرد که حتا به نحوی مسئله اصلی‌ حضور یا عدم حضور مردم در پای صندوق‌ها را هم تحت الشّعاع قرار داد.
خبری باور نکردنی یا به سختی باور کردنی که طیف هواداران اقای خاتمی را هم دچار سر در گمی کرد به طوری که واکنش بی‌ پروای اولیه آنان انکار خبر و یاد آوری تاریخه اخبار دروغ فارس نیوز به مخالفین بود.و البته وقتی‌ که خبر توسط ب ب سی‌ تایید شد این سر در گمی مضاعف گردید، و تحلیل‌های گوناگون جهت فهم این حرکت غیر مترقبه خاتمی توسط مخالفین و موافقین اصلاح طلبان، تبدیل به  بحث اصلی‌ سایت‌های اجتماعی شد.
به خاطر دارم که در انتخابات دوره هشتم ریاست جمهوری وقتی‌ که خاتمی برای بار دوم کاندید شد ، با توجه به هماهنگی مجلس ششم با دولت اصلاحات در ۲ سال پیش از آن و ناتوانی مجموعه دولت و مجلس اصلاحات در پیش برد اصلاحات به دلیل ،مخالفت‌های شورای نگهبان ،مجلس تشخیص مصلحت واهکام حکومتی ولی‌ فقیه ، این سوال را در یکی‌ از روزنامه‌های صبح از اقای خاتمی پرسیدم که : چه چیزی قرار است طی‌ ۴ سال آینده تغییر کند و چه مکانیسمی برای عملی‌ کردن وعده‌های اصلاحاتی خود و مقابله با اهرم‌های باز دارنده حکومتی در اختیار دارید یا خواهید داشت که همچنان کاندید ریاست جمهوری شده اید؟
پاسخ این سوال را نه خاتمی که زمان به  داد ،هیچ ، در واقع هیچ مکانیسمی نه پیش بینی‌ شده بود و نه وجود داشت .چیزی تغییر نکرد جز اینکه  یک دوره ۴ ساله خمودگی سیاسی و دلزدگی از اصلاحات منجر به قهر مردم در انتخابات آتی مجلس از اصلاح طلبان و سپس واگذاری قدرت به سنتی  ‌ترین و افراطی‌ترین بخش حاکمیت با شعار‌های پوپولیستی و عوام فرییبانه گردید.
آیا این سیاست جبهه‌ اصلاحات و در راس آن خاتمی آنچنان که مخالفین طرفدار بر اندازی همواره آنان را متهم میکرد در راستای حفظ نظام و فریب مردم اتخاذ شده بود؟
 آیا حاصل یک اشتباه محاسبه در ارزیابی اراده قدرت حاکم برای در هم شکستن اصلاحات بود؟
اگر چه پاسخ گویی به این سوالات و پیدا کردن یک جواب قطعی و مسلم از ضرورت‌های غیر ممکن فضای سیاسی ایران است اما آنچه در وحله اول اهمیت قرار دارد  هوشیاری و درک مدرن مردم ما از مناسبات اجتماعی و تحولات سیاسی  است که میزان صدمات یک تصمیم سیاسی غلط یا از سر بد طینتی و خیانت را از سو‌ی هر آنکس که باشد به حد عقل میرساند و آنچه که ما امروز  به آن نیاز داریم پیروزی در راهی‌ است که جامعه ما را به مطالبات فرو نهاده و به حق خود برساند .
امروز دوباره خاتمی با رای دادن خود در مناسبات سیاسی تاثیر گذار شد ،تأثیری که دوستان و دشمنان خاتمی را در موضعی متناقض قرار داد .دشمنانی که در هر ۲ سو‌ی طیف حکومتیان و ضدّ حکومتیان قرار دارند متفقان با نگاهی‌ متفاوت به پوشش دادن این خبر پرداختند دشمنان حکومتی خاتمی برای بهره برداری جهت شکستن تحریم به پوشش گسترده خبر پرداختند و دشمنان ضدّ حکومتی خاتمی برایی اثبات تئوری خود مبنی برسوپاپ اطمینان بودن اصلاح طلبان و در راس آن خاتمی به اشاعه آن پرداختند .
و البته آنچه در اینجا مورد غفلت قرار گرفت مثل همیشه منافع ملی‌ ما بود .اگر باور کنیم که نه فقط صاحبان قدرت بلکه ما هم به عنوان شهر وندان این کشور موظف به حفظ منافع ملی‌ خود با رفتار سیاسی و اجتماعی مناسب دوران هستیم ،در وحله اول همانطور که جنبش سبز را به طرفداران جناح اصلاح طلب حاکمیت تقلیل نداده و نرا حاصل عملکرد جمعی‌ مردم در جهت مطالبه مطالبات فرو گذاشته تاریخی‌ ،اقتصادی و سیاسی تفسیر کردیم ،نباید اصلاح طلبان را هم به خاتمی و موسوی و کروبی و طرفدارانشان تقلیل دهیم که با لغزش یا خیانت هر کدام از اینان بخواهیم با خود زنی‌ پرداخته و نیروهای صادق اصلاح طلب را به جای خائنین واقعی‌ به محاکمه بکشیم و در این رهگذر به ریزش نیروهای صادق جنبش سبز که همسو با  خواست حکومت ولایت فقیه است  کمک کنیم.از سو‌ی دیگر دوست داران اقای خاتمی و دلبستگان صادق اصلاحات هم باید فراموش نکنند که پذیرش قیومیت امثال خاتمی و یا هر کس دیگری  برای پیش برد پروسه اصلاح به خاطر پیشبرد صحیح این پروژه است که معنا دارد وگرنه پذیرش شخصی‌ در بالاترین سطح مطالبات اصلاح طلبانه که گاه و بی‌ گاه با رفتار‌های آگاهانه یا نه آگاهانه خود باعث تخریب و افتراق در جبهه‌ خودی میشود ،کاری عاقلانه نبوده و به تدریج موجبات فاصله مردم با مرزبندی با اینان خواهد بود .
نه فقط خاتمی که موسوی و کروبی هم، هیچکدام رهبران جنبش سبز نیستند.اینان تا جایی‌ که همراه مردم ایران هستند مورد تکریم و احترام مردم خواهند بود و چنانچه از مسیر واقعی‌ تاریخ و خواست‌های مردم فاصله بگیرند بزرگترین مجازات در پیش روی آنان همانا فاصله گرفتن مردم از آنان خواهد بود .چیزی که آرزو می‌کنم بیش از این اتفاق نیفتد.
بخشی از اپوزیسیونِ ضدّ خاتمی و اصلاح طلبانِ حکومت با ابراز رضایت خاطر از اثبات نظر خود در باره خیانت خاتمی به خون شهیدان با رای دادن در انتخابات روز گذشته در واقع از دست دادن بخش عمده‌ای از همپیمانان خود را به جشن نشست و بر طبل تخالفات رایج کنید و موافقان چشم و گوش بسته خاتمی و اصلاح طلبان هم با توجیهات عجیب و قریب که حتا خود به آن باور نداشتند رضایت خاطر بساط ولی‌ فقیه را فراهم آوردند
ما همه اشتباه کردیم اما اگر بپذیریم که هیچ کس برای  همیشه محبوب و منفور نیست و آنچه مهم است برنده شدن در شطرنج سیاسی کنونی سیاست ایران است ،دیگر به این راحتی‌ بازی نخواهیم خورد

Wednesday 29 February 2012

غیر قابل پیشبینی‌


شاید بهترین و پرمصرفترین صفتی که تا به حال به  کنش‌های اجتماعی سیاسی  ایران در شرایط تاریخی‌ و سیاسی متفاوت اطلاق شده  است صفت غیر قابل پیشبینی‌ بوده است .شاید به همین دلیل است که تصمیمات سیاسی گروه‌های پوزیسیون و اپوزیسیون بیش از آنکه بر مبنای یک تجزیه و تحلیل علمی‌ باشد بیشتر بر اساس پذیرش ریسک و با تعبیری دیگر قمار کردن و تکیه بر شانس است .
انتخابات پیش رو و تحریم آن از سو‌ی مخالفین و تبلیغات برای تشویق مردم برای عدم شرکت در آن ،همچنین بیان آرزوهای حکومتیها برای شرکت حد اکثری مردم در انتخابات از زبان مؤسسه‌های مختلف خیالی نظر سنجی ،نمونه دیگری از معمای ایرانی‌ است که شاید چون بسیاری دیگر از عملکردهای جمعی‌ مردم ما،خصوصا در طی‌ دوران تاریخ سیاسی ایرن برای مدتها باعث شگفتی تحلیل گران و کنشگران سیاسی شود .
یک نگاه اجمالی‌ به سایت‌های اجتماعی و اخبار روزِ منتشر شده در هفته‌ها و ماه‌های اخیر ،و تجربه تلخ و همچان تازه  انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری ، هر تحلیل گار و ناظر بی‌طرفی را به این نتیجه میرساند که انتخابات پیش رو با تحریم گسترده مردم مواجه خواهد شد ومشروعیت بین المللی نظام را بیش از پیش مورد تردید قرار خواهد داد.
ولی‌ گویا ما خودمان بهتر از هر تحلیل گار خارجی‌ِ ناظر بر رفتار سیاسی مردم ایران به غیر قابل پیشبینی‌ بودن خود  واقف هستیم و از این روست که نتیجه نظر سنجی voa در باره انتخابات در ایران معادله گیج کننده دیگری را طرح میکند 
در این نظر سنجی امده است که :

 

به این معنا ۵۹ درصد از شرک کنندگان در این نظر سنجی معترف هستند که شرکت یا عدم شرکت در انتخابات در نظام اسلامی هیچ معنای خاصی‌ ندارد .
اگر بپذیریم که با وجود تاکید صدای آمریکا بر غیر علمی‌ بودن این نظر سنجی ، نتیجه آماری حاصل از  آن حد اقل حامل پیام نظرِ کاربران اینترنتی است ،این سوال پیش خواهد آمد که اگر شرکت یا عدم شرکت در انتخابات بار معنایی خاصی‌ در جهت رد و یا تایید نظام سیاسی و رهبر آن ندارد پس این همه شور و شوق تحریم انتخابات برای چیست؟
به گمان من همه ما میدانیم که با وجود بافت قبیله‌ای در بسیاری از شهرستانها و بخش‌ها و روستاهای ایران ،انتخابات به جز در شهر‌های بزرگ مفهوم سیاسی نداشته و صرفاً بر اساس نزدیکی‌‌های قومی ، قبیله‌ای و فامیلی ،در جهت منافع شخصی‌ و محلی تعریف میشود و بر این مبنا ،با وجود عدم تایید نظام سیاسی از سو‌ی مردم ،انگیزه‌های دیگر میتواند مردم را به پای صندوق‌های رای بکشاند .در واقع دوباره باید منتظر بنشینیم و ببینیم که این ملت غیر قابل پیشبینی‌ کدامیک از نیازهای سیاسی و دور اندیشانه یا تعارفات قومی فامیلی جهت رسیدن به منافع زودرس را ترجیح خواهد داد؟
چیزی که شخصا قادر به فهم آن نیستم (که البته با مقدمه ذکر شده در این نوشتار اصلا هم عجیب نیست) این است که وقتی‌ قبول داریم شرکت یا عدم شرکت در انتخابات(مخصوصاً انتخابات مجلس) معنای سیاسی خاصی‌ ندارد ،چرا به جای هزینه کردن انرژی و آبروی سیاسی مخالفین برای تحریم انتخابات به روشنگری اذهان عمومی جهان در چگونگی‌ دینامیسم تصمیم گیری مردم برای شرکت در انتخابات مجلس نمیپردازیم؟
این ماجرا مرا به یاد تعریف دیگری از مردم ایران انداخت که معتقد است :ایرنیها وقتی‌ تنها هستند آدمهای بسیار منطقی‌ و مستدلی میباشند و وقتی‌ دور هم جمع میشوند دیوانه میشوند و تصمیمات غیر عقلانی میگیرند .
تصمیم جمعی‌ ما برای تحریم انتخابات مجلس و نظر شخصی‌ ما در باره معنای حضور مردم در انتخابات مجلس دوره نهم در نظر سنجی صدای آمریکا تأیید دیگری بر نه تنها غیر قابل پیشبینی‌ بودن مردم بلکه بر تصمیمات احساسی‌ جمعی‌ مردم ایران دارد .

Sunday 15 January 2012

حوای نیم خفته


حوای نیم خفته در باغ‌های مست
با تو هنوز حسرت دیدار سیب هست؟
همیشه آرزو کردم که بخشی از نیاز انسانی‌ تحقیر دیگران باشم چرا که به قول دستایفسکی :کسی‌ نمی‌داند که ضربات تازیانه تحقیر چه لذتی دارد !
از مسیح باز مصلوب تا صادق هدایت ،فاصله تنها نگاهی‌ با چشمهای بسته از روی رف به تاریکی‌ ‌ست  .