با وجود اینکه شخصان از مخالفین اقای پهلوی به عنوان نماد سلطنت در ایران هستم،از
حرکت ایشان به عنوان یک شهروند در طرح مسله جنایت علیه بشریت توسط خامنهای دفاع
میکنم. اگر چه با توجه به نقدها و تحلیلهایی که از جنبه حقوقی به این ماجرا شده
است, و همه ما کم و بیش در جریان آن هستیم ،ثمر رسیدن جنبه حقوقی ماجرا را مورد
تردیدهای جدی قرار میدهد ، این حرکت در صورتی که مورد حمایت همه اپوزیسیون قرار
بگیرد میتواند بار تبلیغی سیاسی خوبی در سطح جهانی داشته باشد و دست کم افکار
عمومی جهان را متوجه جنایات رژیم ولایت فقیه در ایران کند .مردم دنیا باید بدانند که
نخستین و اصلیترین قربانیان رژیم تروریستی جمهوری اسلامی نه قربانیان لاکربی
هستند و نه مرکز یهودیان بوینس آیرس ،بلکه بزرگترین قربانیان، ۳ نسل از مردم خود
ایران میباشند
به نظرم، به شرطی که بعضی مسائل لحاظ شود، هنوز برای به ثمر رساندن این ماجرا وقت هست. همانطور که گفتم اولین و اساسیترین شرط، حمایت همه جانبه اپوزیسیون است و این وظیفه خود اقای پهلوی و حامیانشان است که بتوانند نظر مخالفین سیاسی خود در اپوزیسیون را به حمایت از این برنامه جلب کنند.
اگر شاید امروز که ۸ ماه از طرح شکایت گذشته است بتوان راحت تر به آسیب شناسی این حرکت پرداخت،اما همچنان حامیان پادشاهی خواه اقای پهلوی ،با در گیر شدن در بحث ها ی
غیر ضروری در ایجاد اعتماد سازی نا موفق بوده اند
اولین مرحله برای جلب حمایت ،جلب اعتماد است و برای جلب اعتماد اولین مسعله ضروری ،مخصوصاً در فضای پر تردید و سوظن اپوزیسیون ایران ،شفافیت و عملکرد فرا حزبی جناحی و پاسخگویی شفاف و به دور از تنش زایی است .متأسفانه هوادران شاهزاده در این قضیه عملکرد موفقی نداشته اند و خود اقای پهلوی هم تا به امروز نتوانستند استراتژی مناسبی را برای خود و هوادارانشان تعریف کنند .
بدون حاشیه روی به چند موردی که به ذهنم رسیده است اشاره میکنم شاید که مفید فایده باشد.
یکی از مباحثی که موجب شکست نسبی این تاره را ایجاد کرد انتقاد منتقدین به جنبه حقوقی ماجرا بود و به نظر میرسد که تا یکی از کشورهای عضو شورای امنیت مایل به گشایش این پرونده نباشد با توجه به عدم پذیرش کنوانسیون بین المللی از سوی ایران ،شکایت یک فرد حقیقی از جنبه قانونی مورد رسیدگی قرار نمیگیرد .این بر رسیهای کارشناسانه کهبه درستی مورد توجه و پرسشگری گروههای مختلف اپوزیسیون قرار گرفت، فرصتی بود که اقای پهلوی و هوادارانشان بتوانند با شفافیت و آرامش و ارائه رفرنسهای دقیق به شفاف سازی طرح بپردازند که متأسفانه واکنشهای emotinal هوادارن اقای پهلوی نه فقط موجب فرصت سوزی که موجب عدم اعتماد بیشتر اپوزیسیون شد .آیا بهتر نبود که با پذیرش انتقادهای حقوقی که سر انجام مورد قبول خود اقای رضا پهلوی هم قرار گرفت و تاکید بر جنبه سیاسی تبلیغی طرح این ماجرا موجبات اعتماد سازی را فراهم آورد؟
بدون تردید از بخشی از اپوزیسیون که به تازگی از ایران خارج شده و بیشتر به طفلان نافرمانی میمانند که برای مدتی از سوی خانواده مورد مجازات قرار گرفته اند و همچنان بنا به گفتههای خودشان در فکر مذاکره و صلح با حاکمیت هستند،انتظار حمایت از این طرح نمیرفت و نمیرود ،اما آیا برخورد خشمگینانه هوادران اقای پهلوی در برابر عمده کردن بحث حقوقی با این افراد به اصل اعتماد سازی عملکرد سیاسی اقای پهلوی آسیب نزد؟و موجبات سو استفاده این افراد را فراهم نیاورد ؟
ما برای طرح یک مسعله ملی در سطح جهانی به نیروها و افراد فرا جناحی و حزبی نیاز داریم. اگر آنچنان که شاه زاده مدعی هستند ایشان در حال حاضر جز به نجات ایران به هیچ چیز دیگر نمیاندیشند باید سعی کنند با راهکاری پیدا کنند که منی که قطعا به نظام پادشاهی در آینده ایران رای نخواهم داد بتوانم با خیال راحت در حرکتهای سیاسی که از سوی ایشان آغاز میشود حمایت کنم بئودن اینکه تردید سؤ استفاده جناحی از این حمایت راا داشته باشم که در اینجا هم، هم ایشان و هم هوادارانشان موفق عمل نکردند.
به نظرم، به شرطی که بعضی مسائل لحاظ شود، هنوز برای به ثمر رساندن این ماجرا وقت هست. همانطور که گفتم اولین و اساسیترین شرط، حمایت همه جانبه اپوزیسیون است و این وظیفه خود اقای پهلوی و حامیانشان است که بتوانند نظر مخالفین سیاسی خود در اپوزیسیون را به حمایت از این برنامه جلب کنند.
اگر شاید امروز که ۸ ماه از طرح شکایت گذشته است بتوان راحت تر به آسیب شناسی این حرکت پرداخت،اما همچنان حامیان پادشاهی خواه اقای پهلوی ،با در گیر شدن در بحث ها ی
غیر ضروری در ایجاد اعتماد سازی نا موفق بوده اند
اولین مرحله برای جلب حمایت ،جلب اعتماد است و برای جلب اعتماد اولین مسعله ضروری ،مخصوصاً در فضای پر تردید و سوظن اپوزیسیون ایران ،شفافیت و عملکرد فرا حزبی جناحی و پاسخگویی شفاف و به دور از تنش زایی است .متأسفانه هوادران شاهزاده در این قضیه عملکرد موفقی نداشته اند و خود اقای پهلوی هم تا به امروز نتوانستند استراتژی مناسبی را برای خود و هوادارانشان تعریف کنند .
بدون حاشیه روی به چند موردی که به ذهنم رسیده است اشاره میکنم شاید که مفید فایده باشد.
یکی از مباحثی که موجب شکست نسبی این تاره را ایجاد کرد انتقاد منتقدین به جنبه حقوقی ماجرا بود و به نظر میرسد که تا یکی از کشورهای عضو شورای امنیت مایل به گشایش این پرونده نباشد با توجه به عدم پذیرش کنوانسیون بین المللی از سوی ایران ،شکایت یک فرد حقیقی از جنبه قانونی مورد رسیدگی قرار نمیگیرد .این بر رسیهای کارشناسانه کهبه درستی مورد توجه و پرسشگری گروههای مختلف اپوزیسیون قرار گرفت، فرصتی بود که اقای پهلوی و هوادارانشان بتوانند با شفافیت و آرامش و ارائه رفرنسهای دقیق به شفاف سازی طرح بپردازند که متأسفانه واکنشهای emotinal هوادارن اقای پهلوی نه فقط موجب فرصت سوزی که موجب عدم اعتماد بیشتر اپوزیسیون شد .آیا بهتر نبود که با پذیرش انتقادهای حقوقی که سر انجام مورد قبول خود اقای رضا پهلوی هم قرار گرفت و تاکید بر جنبه سیاسی تبلیغی طرح این ماجرا موجبات اعتماد سازی را فراهم آورد؟
بدون تردید از بخشی از اپوزیسیون که به تازگی از ایران خارج شده و بیشتر به طفلان نافرمانی میمانند که برای مدتی از سوی خانواده مورد مجازات قرار گرفته اند و همچنان بنا به گفتههای خودشان در فکر مذاکره و صلح با حاکمیت هستند،انتظار حمایت از این طرح نمیرفت و نمیرود ،اما آیا برخورد خشمگینانه هوادران اقای پهلوی در برابر عمده کردن بحث حقوقی با این افراد به اصل اعتماد سازی عملکرد سیاسی اقای پهلوی آسیب نزد؟و موجبات سو استفاده این افراد را فراهم نیاورد ؟
ما برای طرح یک مسعله ملی در سطح جهانی به نیروها و افراد فرا جناحی و حزبی نیاز داریم. اگر آنچنان که شاه زاده مدعی هستند ایشان در حال حاضر جز به نجات ایران به هیچ چیز دیگر نمیاندیشند باید سعی کنند با راهکاری پیدا کنند که منی که قطعا به نظام پادشاهی در آینده ایران رای نخواهم داد بتوانم با خیال راحت در حرکتهای سیاسی که از سوی ایشان آغاز میشود حمایت کنم بئودن اینکه تردید سؤ استفاده جناحی از این حمایت راا داشته باشم که در اینجا هم، هم ایشان و هم هوادارانشان موفق عمل نکردند.
No comments:
Post a Comment