hamed

hamed

Friday 9 December 2011

روزی که خمینی آمد

روزی که خمینی آمد ۱۱ سالم بود روزی که آمد خوش حال بودم همه خوشحال بودند روزی که فرمان اولین کشتار را داد ترسیدم روزی که جنگ شروع شد در زیر زمین خانه با دیدن نور قرمز ضد هوای‌ها دانه دانه تصویر هواپیماهای سقوط کرده در ذهن خود را تصور می‌کردم و با هیجان به مادر و پدرم نشان میدادم ،میخواستم فردا با وجود اینکه مسجد را دوست نداشتم بروم و ثبت نام کنم ،وقتی‌ که فرمان تیرباران هموطنانم را خمینی داد ترسیدام و آن ترس هنوز با من است ای کاش خمینی که اینهمه همه مردم دوست داشتندش دوست داشتنی بود .ای کاش فقط کمی‌ دوست داشتنی بود ولی‌ من هنوز وقتی‌ میبینمش با کینه حتا از حسرت روز‌هایی‌ که دوستش داشتم سخن می‌گویم