hamed

hamed

Wednesday 31 August 2011

گفتی همیشه حرفی‌ برای گفتن هست

گفتی همیشه حرفی‌ برای گفتن هست
اری ...
جمجمه‌ام باروت میطلبد
تا بر صفحه‌ای از تاریخ بنشینم
و سوال معلم فلسفه ،از کودکان بی‌ نظر باشم
وصیت می‌کنم
به دختران و پسرانتان ،بسپارید
که پیکره عتیقه‌ام را
در کوچه‌های بن بست صرافان
به حراج چشم خون یتیمان بگذارند

 به یاد همه تبعیدیانی که هرگز به خانه بر نگشتند
یارقدیمی ۳۱Augost ۲۰۱۱

Monday 29 August 2011

پایان دوران قهرمانان

سالها پیش وقتی‌ که دیوار برلین فرو ریخت اقتصاد دان انگلیسی‌ گفت :امروز روز پایان تاریخ است
این چنین نبود.
ولی‌ قطعاً پایان دوران قهرمانان بود .قهرمانان از هر تبار و هر ایدئولوژی 
آنان که به یاد کودکان فردا و برای کودکان فردا جان سپردند

گًل حسرت من

گًل حسرت من
گلی از گلستان خونبار میهن
بخوان بخوان
بخوان شعر عاشقترین لحظه‌ها را
غزل‌های جوشیده از زخم خونین خنجر
فرایند تاریخی‌ است این
که آن عاشقانه
فرا روید از سنگفرش خیابان
فرا روید از دانش کوچه‌هایی‌ که
یک شب در آغوش سرما
صمیمی‌‌ترین واژه‌ها را نوشتند. 
من و تو دو آواره بودیم دو آواره مست
در افسون تاریک آن کوچه‌ها بود
که دستانمان باد بان فلق شد
فراز تلاقی دریا و شب در هم آمیخت
گًل زخم خورده
گل زخم خورده
که فصل بلند خزان را در آغوش سرما  به سر بردی اما
نه پژمرده‌ بودی
تو عریان‌ترین  واژه زخم‌های
تو از نسل آن عاشقانی که در
جام طوفان
شبی‌ شوکران سر کشیدند
که در سنگلاخ بیابان به هم می‌خورد سوگ غم نامه هاشان و آواره بودند در خانه خویش
من آواره زخم تاریخی عاشقانم
تو آواره زخم تاریخی‌ خویش
در افسون تقدییر
انبوهه رنج یک دودمانیم
همان چه چه زرد
 که از ابتدای اساطیر
فروخرده آوار طاعون
ننوشیده یک جرعه آرام
نیاسوده در سنگلاخ بیابان
گل حسرت من
ناصر نجفی  ۱۳۶۳
به یاد همه تبعیدیان وطن که دور از خانه و خانواده در غربت به خواب ابدی رفتند و کسی‌ به یاد آنان نبود.
هنوز یادم هست روی قله‌ای درفک عکس  مصدق را بر افراشتی آنچنان که تنها با به زندان افکندن تو توانستند عکس مصدق را از روی میز کارت بردارند .
دایی جان اسوده بخواب به قول بتهوون
Comedy is over

Thursday 25 August 2011

اپوزیسیون برنامه‌ای ندارد، فقط شعار میدهد.

این روزها مطالب زیادی در نقد این حرکت سبزها برای گفتن شعارهای دیگر به جای الله اکبر بالا گرفته است.
اگر چه فراخوان اپوزیسیون برای سر دادن شعارهای چون مرگ بر دیکتاتور و یا سوت زدن کاری ارزشمند بود چرا که بخشی از مخالفین را که حاضر به سر دادن شعار الله اکبر نیستند را هم به صحنه آورد.
آنچه مرا به فکر فرو میبرد این است که چرا از ابراز مخالفت بخشی از جامعه با گفتن الله اکبر با این نظام استقبال نمیکنند؟ 
 چرا اجازه ندهیم که کسانی با گفتن الله اکبر (که الزاماً به معنی مذهبی‌ بودن شعار دهنده نیست) و اگر هم باشد اشکالی ندارد چون به هر حال مخالفت با نظام  تلقی‌ میشود ،مخالفت خود را با نظام نشان دهند؟
در این میان این سوال تکنیکی هم برای من پیش میاید که چرا بخش‌های از اپوزیسیون صرفاً  در مواقعی که سبز‌ها فراخوانی میدهند پیدایشان میشود و یادشان میاید که آنها هم میتوانند شعار خود را به گوش مخاطبان خود در ایران برسانند .راستی‌ چرا اپوزیسیون خودش فراخوان برای مثلا گفتن ایران ایران نمیدهد ؟ تا قدرت توده‌ای خود را به سبزها نشان دهد تا آنها خود را در راس حرم مبارزه با نظام حس نکنند؟ و در موقعیت برابر بر سر فراخوان بعدی و شعار بعدی به توافق برسند؟
به نظر من دلیل آن روشن . است با وجود سرمایه‌های مردمی زیاد قابل استفاده توسط  اپوزیسیون  بر انداز ۳۲ ساله هنوز قادر به گفتمان دمکراتیک نیست .و به همین دلیل است که در طی‌ این مدت طولانی هیچ توافق اساسی‌ حتا بین نیروهای بر انداز خارج از کشور به وجود نیامد.اپوزیسیون ما متأسفانه گفتمان خود محور را بهتر از دمکرتیک میشناسد.
در اثر نداشتن این توانایی  برای نسل جدیدی که به واسطه اینترنت و سایر مدیا‌ها با جوامع دمکرتیک مجازی در تماس قرار گرفتند قابل قبول نیست جدا از اینکه امروز بخش عظیمی‌ از جوانان دانشگاه رفته و تحصیلکرده در ایران هستند که به واسطه تربیت علمی‌ و قرار گرفتن در محیط آکادمیک پای‌های دمکراسی را تجربه کرده در پی‌ بسط آن به سطح سیاست اجتماع هستند .
امتناع سبزها و مرزبندی آنان با نیروهای برانداز وظیفه دوسوی ایجاد می‌کند ،یک سو‌ی آن رفتن به سمت آنها و دعوت آنها به برنامه براندازی است .
مشکل اینجاست که اپوزیسیون برنامه‌ای ندارد،  فقط شعار میدهد.

Monday 22 August 2011

به لیبی‌ حسادت نمیکنم

دیشب حدودأ ساعت ۱۰ شب بود که به طور اتفاقی روی موج ۹۷.۳  اف‌ام در لندن با برنامه گسترده‌ترین بحث در لندن که توسط آنتونی دیویس اجرا میشد آشنا شدم .بحث  در بار لیبی‌ بود و همراه با گزارشات مستقیم از طرابلس و میدان سبز.
نظرات بسیار متفاوتی ارایه شد و در حین بحث صحبت  یکی‌ از مقامات دولت قذافی پخش شد که غرب و ناتو را مسول کشتاری میدانست که به شب گذشته امشب و فردا در طرابلس خواهد شد !!!
اینجا بود که کمی‌  در حس حسادتی که این اخبار در من ایجاد کرده بود تردید کردم .بحث با صحبتهای خانم دکتری که گویا چند سال پیش فیلم برای قذافی ساخت بود ادامه یافت و نکته جالب در سخنان ایشان از نظر من تعریفی بود که در ارتباط با خاور میانه ارائه میداد البته گمان می‌کنم که خود میدانست که نباید نام ایران را در کنار سایر کشور‌های همجوار بیاورد چرا که طبق تعریف ایشان خاور میانه از یک سری کشور‌های عقب افتاده و متشکل از قبائل و طأئفه ‌های متعدد تشکیل شده و نگرانی عمده نحوه برخورد قبائل با یکدیگر برای کسب قدرت و چگونگی‌ اداره کشور بود .
اینجا بود که بیشتر به فکر فرو رفتم ،من این تعریف از خاور میانه را نمیشناسم ؟!!!!آیا واقعیت دارد ؟!۱
با این مقدمه می‌خواهم بگویم که اگر چه به خاطر تغییرات سریعی که در حد حاکمیت‌ها در کشور‌های عربی‌ صورت گرفته به آنها حسودی می‌کنم ولی‌ به راهی‌ که رفته‌اند هرگز .؟(مصر این وسعت استثنا است )آیا اگر دیشب این اتفاق در ایران می‌‌افتاد به همین صورتی‌ که در چند ماه اخیر در لیبی‌ اتفاق افتاد یا اگر اتفاقاتی که در سوریه در جریان است در ایران ایجاد شود ،من راضی‌ خواهم بود؟
گمان نمیکنم من نمیخواهم رامتین  را حین حمل کلاشینکف ببینم !من نمیخواهم ریحانه را در قبرستان ملاقات کنم ،من به دنبال زندگی‌ بهتری برای هم وطنان هستم نه به دنبال مرگ
آیا اساسا اتفقاتی که در لیبی‌ افتاد قابل مقایسه با ایران هست ؟آیا ایران راه سوریه را انتخاب میکند ؟
نه ،نه تنها فکر نمیکنم که این اتفاق بیفتد بلکه آرزوی آنرا هم ندارم .در ابتدای قرن ۲۰ فقط ۵ کشور مستقل در اسیا داشتیم و به جز دوره کوتاهی که عملا جز امپراطوری اسلامی بودیم, سابقه حضور در جهان به عنوان یک ملت را تا هزاران سال پیش یدک میکشیم .ما یک ملتیم با حافظه تاریخی‌ چندین هزار ساله،ما خواه یا ناخواه از این تجربه تاریخی‌ ،حافظه و دانش تاریخی‌ اندوخته کرده ایم و بر مبنای تجربه‌های هزاران ساله فرهنگی‌ خود و چند صد ساله تاریخ مدرن سیاسی خود تصمیم میگیریم و همیشه نشان داده ایم که با کمترین هزینه بیشترین نتیجه را گرفته ایم .البته بسیاری جاها هم اشتباه کردیم،اما کسی‌ یا ملت بدون اشتباهی‌ سراغ دارید؟
(افغان‌ها در ۴ جنگ بیش از ۸۰ هزار انگلیسی‌ را کشتند و همیشه مارا به خاطر تسلیم با ۷ کشتهدر جنگ دوم جهانی‌ ترسو نامیدند ،ولی‌ این ماییم که پیروز تاریخیم نه آنها حد اقل مو اقل موفقتر از آنها )در همین تاریخ سیاسی معاصر خود از زمان ناصر الدین شاه تا سال ۵۷ این ملت ۴ پادشاه را بیرون کرده یک پادشاه را کشته و ۲ کودتا و ۲ جنگ جهانی‌ رو پشت سر گذاشته و کلا کمتر از کشته شدگان چند ماه اخیر در سوریه یا لیبی‌ کشته داده است .
و از نظر من به این دلیل که ما اگر چه در خاور میانه زندگی‌ می‌کنیم اما ما یک ملت بود و هستیم نه قبیل و طأئفه و تبار ،و این حافظه تاریخی‌ به ما یاد داده که حتا با خون خوارترین متجاوزین هم طوری رفتار کنیم که کمترین هزینه را بدهیم
قطعاً جمهوری اسلامی  بحث خاصی‌ در تاریخ ایران است .هرگز سبعیت و درندگی سالهای حاکمیت جمهوری اسلامی از خاطره تاریخی‌ ما پاک نخواهد شد و اساسا طبیعت این حاکمیت با روح صلح جوی ملتی که طی‌ ۵۰۰ سال اخیر به هیچ کشوری تجاوز نکرده تفاوت‌های اساسی‌ دارد و دقیقا چون  همیشه  ملت ایران دشمنان را در خود و فرهنگ غنی  و تاریخی‌ خود استحاله کرده است اینکار را با جمهوری اسلامی هم کرد .
به این نظام فرسوده نگاه کنید .آیا هیچ شباهتی‌ به جمهوری اسلامی دهه شصت دارد ؟عمیقا معتقد‌ام که اگر چه هنوز هم بر خشونت بدوی که از سوی نظام  اعمال میشود  هیچ نسبتی با مردم و فرهنگ مردم ایران ندارد اما همین فرهنگ خشن و ضدّ انسانی‌ جمهوری اسلامی هم متأثر از فرهنگ عمومی و به روز بودن مردم ایران علی‌ رغم همه راه بندان‌های فرهنگی‌ حاکمیت ،باعث شده است که حکومت از اعمال خشونت افسار گسیخته  پرهیز کند ،وگرنه بنا به اعتقادات مذهبی‌ خاص این گروه از حاکمیت کشتن آدمها به سادگی دادن فتوای خمینی در سال شصت بود.
من آرزوی تغییر برای کشورم را دارم اما به لیبی‌ حسودی نمیکنم .آنها دیشب یک گام در جاده ای بر داشتند که اجداد من و شما ۲۵۰۰ سال پیش برای ساختن یک ملت  آغاز کرده بودند .اگر چه این روزها تغییرت سریع صورت می‌گیرد و من امیدوارم که گام‌های شناخت هویت ملی‌ خود را به درستی بردارند(اگر چه مطمئن نیستم که همه این کشور‌های تازه ساز که در واقع مجموعه قبیله‌ها هستند قادر به اینکار باشند ) تا به جای که ما امروز ایستاده‌ایم برسند وقت بسیار است
به امید روزی که حفظ تاریخی‌ و عقل جمعی‌ ملت ایران بهترین راه کار برای عبور از نظام اسلامی یافته و آنرا عملی‌ کند  و نظام اسلامی با نظامی دمکراتیک و مدرن عوض شود  ،امیدوارم اتفقاتی که دیشب در طرابلس افتاد و نابودی که طی‌ چند ماه اخیر در زیر ساخت‌های لیبی‌ اتفاق افتاد هرگز برای ما پیش نیاید که نخواهد آمد
ترجیح می‌دهم ریحانه با زلفان آشفته خود به جنگ سیاه اندیشان حکم برود تا رامتین با کلاشینکف .